با روی پرده رفتن دو فیلم «پیکنیک در میدان جنگ» و «روز سوم» در گونه سینمای دفاع مقدس که هر یک در سطح خود نشاندهنده رویکردهای تازهای به سینمای دفاع مقدس هستند.
به نظر میرسد پس از یک دوره کم فروغ، سینمای دفاع مقدس دوباره از حاشیه به متن آمده است. اگر در سالهای گذشته آثار این سینما، به کممخاطبی متهم میشدند، حالا مدتی است که فیلمهای جنگی مورد توجه تماشاگران نیز قرار گرفتهاند.
اقبال مخاطب خود میتواند به احیای اینگونه مهم و تاثیرگذار سینمایی منجر شود. در این زمینه میتوان به فیلم «روز سوم» اشاره کرد که هم مخاطب به آن روی خوش نشان داده و هم به لحاظ ساختار سینمایی، واجد ارزشهایی است. چنین آثاری میتواند به لحاظ کیفی به ارتقای بضاعت سینمای دفاع مقدس کمک کند.
تردیدی نیست در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب مهمترین اتفاقی که به وقوع پیوسته و تا حد بسیار زیادی سرنوشت زندگی مردم ایران را تحتالشعاع خود قرار داده است، جنگی بود که از سوی دشمن بعثی بر مردم این دیار تحمیل شد و مقاومت جانانهای را هم از سوی مردم به دنبال داشت. جنگ تحمیلی در ابعاد مختلفی بر زندگی سیاسی و اجتماعی مردم تاثیر گذاشت و بدیهی بود که به تناسب همین تاثیرگذاری خیلی زود بازتاب آن را در تولیدات سینمایی کشورمان هم شاهد باشیم.
از همین رو در طول سالهای گذشته همواره درصدی از تولیدات سینمایی نیز به اینگونه اختصاص یافتند و متناسب با دورههای مختلف، سینمای دفاع مقدس نیز دستخوش تغییراتی بوده است.
در سالهایی که هنوز جنگ تحمیلی در جریان بود، بواسطه شرایط خاصی که در سطح کشور شاهد بودیم، سیاستگذاریهای فرهنگی نیز به ساخت گونه خاصی از فیلمهای جنگی تاکید داشت که بیشتر از حال و هوای حماسی برخوردار بودند. نکتهای که در سینمای دیگر کشورها نیز سابقهای طولانی داشت به خصوص هنگامی که هر یک از این کشورها درگیر جنگ بودند، اینکه سینما به عنوان یک ابزار تاثیرگذار در جهت تقویت روحیه جمعی جامعه به کار گرفته شده است.
در طول سالهای جنگ تحمیلی نیز از آنجا که لزوم مقاومت در برابر دشمن احساس میشد، سینمای ایران نیز عمدتاً به سوی ساخت چنین فیلمهایی گرایش داشت. فیلمهایی که محصول زمانه خود بودند و با تقویت روحیه جمعی، جامعه را به ضرورت مقاومت و پایداری در برابر دشمن تشویق میکردند.
پیداست که چنین ضرورتی باعث میشد که در عمده تولیدات سینمایی ایران در طول این سالها بیشتر بر یک بعد از جنگ که همانا ترسیم حماسهسازی رزمندگان بود، تاکید شود و برای این منظور گاه شاهد قهرمان پروری بچههای جنگ و همچنین ارائه تصویری از ضعفها و ناتوانیهای دشمن باشیم و از سوی دیگر دستمایههایی مورد توجه فیلمسازان قرار گیرد که بر لزوم این دفاع و مقاومت تاکید داشته باشد؛ مسئلهای که بیاغماض در زمان جنگ از ضرورتی اجتنابناپذیر برخوردار بود.
تغییر و تحول در گذر زمان
پس از پایان جنگ با توجه به شرایط روز، سینمای دفاع مقدس دچار تغییر و تحولهایی محسوس شد. در طول این سالها اگر چه برخی با نگاهی دردمندانه سعی کردند تا گوشههای دیگری از حقایق سالهای جنگ را به تعریف بکشند و برای این منظور با اجتناب از قهرمان پروری به دنبال آن بودند که تصویرهایی واقعی و ملموس را از جنگ و رزمندگان پیشروی مخاطب بگذارند، اما در کنار این طیف از فیلمسازان که شاخصترین آنها چهرههایی چون رسول ملاقلیپور و ابراهیم حاتمیکیا بودند، هنوز پارهای از فیلمسازان درگیر همان نگاه حماسی بودند که متاسفانه با زبون و ضعیف نشان دادن دشمن از عمق واقعی رشادت و از خودگذشتگی کسانی که در جنگ شرکت کرده بودند، دور افتاده و گاه از سر دلسوزی تصویرهایی نهچندان واقعی را از سالهای دفاع مقدس پیشروی مخاطب میگذاشتند.
شاید این نوع نگاه در طول سالهای خود جنگ بواسطه همان تقویت روحیه جمعی که اشاره شد، ضرورت و مصداق داشت اما در سالهای پس از جنگ که در ابتدا بیش از هر چیز، بازنمایی واقعیت این مبارزه نابرابر و رشادت رزمندگان ضرورت مییافت تا جایگاه واقعی رزمندگانی که پس از سالها به میان مردم بازگشته بودند، برایشان آشکار شود.در واقع این ابزار تاثیرگذار (سینما) که در سالهای جنگ در جهت تقویت مشارکت مردمی در جنگ میتوانست تاثیرگذار باشد، حالا به ضرورت زمانه هم کارکرد دیگری را میطلبید.
اما متاسفانه این مسئله از سوی پارهای فیلمسازان که اغلب از سرعلاقه و نیت خیر صورت میگرفت، نادیده گرفته شد. شاید اشاره به این نکته جالب باشد که فیلمسازی چون رسول ملاقلیپور که در اوایل دهه 70 سعی کرد گوشهای از حقایق تلخ جنگ را در قالب فیلمهایی چون سفر به چذابه و نجاتیافتگان و... به نمایش بگذارد، در سالهای خود جنگ فیلمهایی چون بلمی به سوی ساحل و نینوا را ارائه کرده بود که به شکل مستقیم و غیرمستقیم ضرورت حضور در جبهههای جنگ و مشارکت در دفاع از کشور را یادآور میشد.
اما در نخستین سالهای دهه70 پررنگترین جریان در حوزه سینمای دفاع مقدس که بخش قابل توجهی از تولیدات آن را به خود اختصاص میداد، ساخت فیلمهایی بود که جنگ را بستری برای حادثهپردازی و نمایش خشونت میساختند. جریانی که با رواج و رونق سینمای اکشن، جنگ را به واسطه نوع اتفاقاتی که در آن به وقوع پیوسته بود، زمینهای مناسب برای این منظور مییافتند.
فیلمهایی که با اغراق و بزرگنمایی و البته قهرمانپروری چنان در نمایش حادثهها و زدوخوردها غرق شدند که اصل ماجرا یعنی خود جنگ را فراموش کردند. در واقع چنین فیلمهایی درست آن هم در زمانی که بیش از هر زمان دیگر لزوم نمایش تصویری واقعگرایانه از جنگ احساس میشد با مسخ واقعیتها بزرگترین لطمهها را به سینمای جنگ وارد ساختند.
جالب اینکه حتی در دورهای که جنگ جریان داشت و جنبه تبلیغاتی جهت مشارکت مردمی در سینمای دفاع مقدس مورد توجه قرار داشت، همین نوع فیلمها با وجود قهرمانپروریهایی که داشتند از آنجایی که نسبتی با واقعیتهای جنگ نمییافتند، چندان مجال بروز نیافتند و حتی آن نمونههایی هم که ساخته شدند با روی خوش چندانی روبهرو نشدند.
اما رونق و رواج این فیلمها در اوایل دهه70 اگر چه حجم تولیدات جنگی را در سینمای ایران به بیشترین حد خود نزدیک کرد، اما از آنجا که عمده این آثار به لحاظ کیفی در سطح پایینی قرار داشتند به غنای سینمای دفاع مقدس ختم نشدند.
از فیلمهای جنگی این سالها آنچه در یادها باقی مانده است نه این فیلمهای اکشن جنگی و نه آن فیلمهای حماسی که از سر علاقه و ارادت اما با عدم درک از زمانه ساخته شدهاند، یادی در اذهان باقی نمانده است و در واقع یادگار سینمای دفاع مقدس در آن سالها همان فیلمهایی بودند که سعی کردند با رفتن به سراغ گوشههایی از ناگفتههای جنگ که در آن زمان، بستری پر و پیمان هم بود، تصویر واقعگرایانه و ملموسی را پیشروی مخاطبان بگذارند.
تصویری که حقانیت ما در جنگ و رشادت و ایثار حقیقی رزمندگان ایرانی را پیش روی تماشاگران میگذاشت. هرچند که پارهای از این فیلمها از حال و هوای تلخ برخوردار بودند اما این تلخی از سر دردمندی سینماگرانی بود که جنگ و رخدادهای آن را از نزدیک لمس کرده و سالها در آن فضا زندگی کرده بودند.
در تقابل با سینمای عامهپسند
در دهه گذشته اگر نه به لحاظ کیفی اما به لحاظ کمی سینمای دفاع مقدس با افول روبهرو بوده است. سرآغاز این مسئله را باید دورانی دانست که بدنه سینمای ایران چرخشی تمام و کمال به سمت سوژههای جوانگرا و به واقع کم مایه داشت، سوژههایی که پرداختن به آنها در شکل عامهپسندانهاش باعث افت سطح سلیقه مخاطبان نیز میتوانست باشد.
بدیهی است در چنین اوضاع و احوالی در میان خیل فیلمهای کم مایهای که متاسفانه مخاطبان بسیاری نیز داشت، سینمای دفاع مقدس به شکل مستقیم و غیرمستقیم با کم توجهی روبهرو شد.
به طوری که رفته رفته به تناسب عامه تماشاگران سینماگران نیز آنگونه که باید سراغ اینگونه سینمایی نمیرفتند. هرچند که در این سالها بودند فیلمسازانی که همچون همیشه سینمای دفاع مقدس به عنوان دغدغه اصلی آنها در مرکز توجهشان قرار داشت. اما سینمای دفاع مقدس به واسطه اهمیت و تأثیری که در همه این سالها داشته است، توجهی بیش از این را طلب میکرد؛ توجهی که تنها نمیتوانست حاصل رویکرد نهادهای دولتی به ساخت اینگونه فیلمها باشد.
متاسفانه بحران اقتصادی که سینمای ایران در سالهای اخیر با آن دست به گریبان بوده است و سیر نزولی تعداد مخاطبان فیلمها، آشکارا فیلمسازان را به سمت و سویی سوق داده است که عرصههای کم خطری برای گیشه فیلمهایشان محسوب میشده است؛ عرصههایی که بسیار متأثر از سلایق حاکم بر عامه سینماروها و علایق سطحی و ظاهری آنها بوده است.
چنین رویکردی خواه ناخواه، سینمای دفاع مقدس را نیز متأثر ساخته است. برای مثال در روزگاری که فیلمهای کمدی ضامنی برای توفیق در گیشه به حساب میآید برخی با آمیختن مایههای سینمای جنگ با گونه کمدی سعی کردهاند جنگ را بستری برای جذب مخاطب سازند و متاسفانه حاصل چنین آمیزشی میان گونه کمدی و سینمای دفاع مقدس چندان به نفع سینمای دفاع مقدس نبوده است.
دغدغههای تجاری مانعی در برابر سینمای دفاع مقدس
در شرایطی که سینمای ایران بیش از هر دوران دیگری درگیر مسائل و مشکلات اقتصادی است و از طرفی بعد تجاری سینما، نقش تعیینکنندهای پیدا کرده است دور از انتظار نیست اگر گونه دفاع مقدس با کم توجهی روبهرو شود. نکته آنجاست که این گونه سینمایی بهواسطه ویژگیهای مضمونیاش نیازمند صرف هزینههای بالایی نسبت به دیگر تولیدات است، حتی با وجود حمایتهایی که پارهای نهادهای دولتی به لحاظ اختصاص امکانات برای ساخت فیلمهای جنگی در اختیار فیلمسازان قرار میدهند، همچنان بدنه سینما که بخش اعظم تولیدات را ارائه میکند تمایلی به سرمایهگذاری روی سینمای دفاع مقدس نشان نمیدهد.
به خصوص آنکه ویژگیهای این گونه سینمایی و تقدسی که فینفسه دفاع مقدس از آن برخوردار است کمتر مجال آن را به فیلمسازان میدهد که با آمیختن آن با مایههای عامهپسند به نتیجه رضایتبخشی در گیشه دست یابند.
حقیقت این است که اهمیت دستمایههایی که در حوزه سینمای دفاع مقدس قرار میگیرند به گونهای است که هر فیلمسازی از عهده برآورده کردن انتظارات در این زمینه برنمیآید. به ندرت فیلمسازانی بودهاند که توانستهاند آثاری خلق کنند که هم توانایی ارتباط با توده مخاطبان را داشته و هم اینکه بازتاب دهنده قدر و اهمیت دفاع مقدس و جایگاه واقعی رزمندگان بوده باشد.
اما همین نمونههای اندک بازگو کننده این واقعیت است که اگر فیلمسازی با اشراف و توانایی به سراغ این حیطه برود بدون آنکه نیاز به غلطیدن به حیطههای عامه پسندانه داشته باشد و یا اینکه خواسته یا ناخواسته ارزشهای دفاع مقدس را خدشهدار سازد میتواند اثری را پیش روی مخاطب بگذارد که هم به لحاظ هنری قابل دفاع باشد و هم اینکه به لحاظ مضمونی مبتنی بر ارزشهای دوران دفاع مقدس باشد.
برخلاف تصور برخی دوران دفاع مقدس نه تنها ناگفتههای بسیاری دارد، بلکه با پرداخت درست، هنوز جذابیتهای خود را برای مخاطب حفظ کرده است. اقبال فیلمهایی همچون روز سوم به روشنی موید چنین مسئلهای است.
فیلمی که هم از تازگی مضمونی برخوردار است و از پرداخت سینمایی در خور توجهی که به واسطه پتانسیلهای موجود در این گونه، میتواند به راحتی تماشاگران بسیاری را پای فیلم بنشاند. از طرف دیگر در خلال چنین دستمایه و پرداخت سینمایی قابل اعتنایی به گوشههایی از حقایق سالهای نخستین جنگ به ویژه اسلحه به دست گرفتن و دفاع مردم خرمشهر در مقابل هجوم دشمن میپردازد.
خاصه آنکه فاصلهگذاری خوبی در مورد وجوه ویرانگر و فاجعهآمیز خود جنگ و از سوی دیگر ارزشها و معنویت حاکم بر دفاع مقدس میگذارد.
اینکه نفس پدیدهای چون جنگ که براساس قدرت طلبی و زیادهخواهی سیاستمردان شکل میگیرد بسیار متفاوت است با آنچه از منظر دیگر در این دیار به درستی دفاع مقدس نام گرفته است؛ دفاعی ایثارگرانه که در مقابل زیاده خواهی و قدرتطلبی دشمن شکل میگیرد و نفس همین دفاع است که به آن تقدس میبخشد و سینمای آن نیز به واسطه ریشههایی که این دفاع در قلب و ذهن مردم این دیار دوانده به عرصهای حساس بدل میشود که باید برای دستیابی به نتایج درست، با ظرافت و آگاهی به سراغ آن رفت.
فیلمهایی همچون روز سوم بر این واقعیت تاکید دارند که سینمای دفاع مقدس همچنان زنده و پویاست، تنها کافی است چهرههایی به سراغ آن بروند که خون تازهای در رگهایش به جریان درآید و تجدید حیاتی دوباره برای آن صورت گیرد. آن هم در زمانی که جای فیلمساز دردمند و شاخصی چون رسول ملاقلیپور در این زمینه خالی است.